مدیریت پرتفوی ویپاس

بهینه سازی سبد سهام با روش میانگین واریانس مارکویتز

Page 2 of 2

نسبت شارپ

ویلیام شارپ، برنده جایزه نوبل

نسبت شارپ، معیار بررسی بازده نسبت به ریسک است. این نسبت برمبنای رابطه‌ی ریسک / پاداش کار می‌کند و به دنبال ایجاد عملکرد بهتر در ازای پذیرش ریسک بیشتر است.

ویلیام شارپ در سال 1966 نسبت شارپ را برای اندازه گیری عملکرد مبتنی بر ریسک صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک ابداع کرد. او می‌خواست مدیران برای کسب بازده بیشتر ریسک بیشتری تحمل کنند و به دنبال کشف معیاری برای تعدیل بازده بر مبنای ریسک بیشتر بود.

نقطه همگرایی همه کارهای او سادگی بی بدیل است و این راز ماندگاری نظریات و تکرار نام اوست. نسبت یاد شده هم، به نام خودش شهیر شد و با بررسی رابطه تاریخی بین صرفه ریسک، بازده سبد منهای بازده بدون ریسک، و نوسان سبد هویت می‌یافت . جایزه‌ی او برای این کار، چیزی کمتر از نوبل نبود.

نسبت شارپ هر چه بالاتر برود یعنی به ازای پذیرش ریسک (نوسان) بیشتر، بازده بیشتری تولید می‌شود – برای بررسی بیشتر اینجا کلیک کنید – و نسبت شارپ بیشتر حکایت از جذابیت سهم با دارایی جدید دارد.

یکی از کاربردهای این نسبت، تحلیل اضافه کردن سهم جدید به پرتفوی است . فرض کنید یک پرتفوی با نسبت شارپ ۰.۸۶ داریم، حال تک سهم دیگری به پرتفوی اضافه می‌کنیم و نسبت شارپ پرتفوی جدید 1 می شود. در این صورت مجاز به اضافه کردن سهم به سبد هستیم در غیر این صورت فقط ریسک اضافی بدون پاداش تحمل کرده‌ایم.

در سامانه ویپاس نسبت شارپ هر سبد محاسبه می‌شود و برای سرمایه گذار امکان مقایسه و تصمیم گیری در خصوص اضافه یا حذف سهم  فراهم شده است.

مرز کارا

مرز کارا مجموعه‌ای از همه پرتفوی های بهینه است که برای سطح مشخصی از ریسک، بیشترین بازده را به ارمغان می آورند و یا به تعبیر دیگر،  برای میزان مشخصی از بازده، کمترین ریسک را ایجاد میکنند.   در تئوری مدرن پرتفوی، همه سبد های ممکنه با بهترین کارکرد را می توان روی بخشی از یک “سهمی” نشان داد. اگر دستگاه مختصاتی  با دو محور “بازده مورد انتظار” و “ریسک” را در نظر بگیریم، برای هر سطح ریسک، “بالاترین بازده” نقطه ای روی سهمی است. بنا به همین متد، برای هر سطح معین بازده، “کمترین ریسک” نقطه ای روی سهمی است. در شکل 1 می توان این شیوه ی نقطه یابی را مشاهد کرد.

شکل 1 – مرز کارا

این سهمی، صفحه را به سه بخش تقسیم می کند:
 ۱- “روی سهمی” که به آن “مرز کارا” می گوییم.
 ۲- “داخل سهمی” که به آن “نقاط ممکن یا دست یافتنی” گفته می شود. این نقاط قابل انتخاب و دسترسی هستند اما بازده کم یا ریسک بالا دارند.
۳-  “بیرون سهمی” که نقاط غیر قابل انتخاب و دسترسی هستند.
در مورد ناحیه آخر گفتنی است که در واقع مسأله اصلی “ارتباط جدایی ناپذیرریسک و بازده” است. در واقع به سادگی مشخص می‌شود که برای به دست آوردن سطح مشخصی از بازده، باید حداقل ریسک را تحمل کرد.
جیمز توبین، مفهوم “بازده بدون ریسک” را به  تئوری  مارکویتز افزود. در واقع با اطمینان تقریبا صد در صد از عدم وجود ریسک، می توان به میزان کمی از بازده قانع بود. با رسم خطی از نقطه ی “بازده بدون ریسک” روی محور عمودی، و مماس بر نمودار سهمی، خط بازار سرمایه به دست می آید. نقطه برخورد این خط و سهمی را “پرتفوی مماس” می گوییم که بیشترین نسبت شارپ را دارد شکل ۲ همه این اطلاعات را در یک نمودار خلاصه شده نشان می دهد.

شکل 2 – خط بازار سرمایه و مرز کارا

 

سنجش عملکرد پرتفوی

بسیاری از سرمایه گذاران اشتباهاً موفقیت پرتفوی خود را فقط بر مبنای بازگشت سرمایه می سنجند. این امر مثل این است که در حال رانندگی با ماشین خود در یک اتوبان شلوغ باشید، تنها به ماشین خودتان دقت کنید و هیچ توجهی به اطراف و دیگران نداشته باشید. این قطعا وضعیتی فاجعه بار است.  بخش کوچکی از سرمایه گذاران، تنها ریسک موجود در دستیابی به بازده برایشان مهم است. متاسفانه، معیار واحدی برای تعیین ریسک وجود ندارد و برای تفسیر و تعیین ریسک، با مجموعه ای از معیارهای همبسته روبرو هستیم. سه معیار ریسک شارپ، ترینر و جنسن برای بررسی ریسک به کار می روند و کماکان مشابه یکدیگر عمل می کنند. در حقیقت برای بررسی ریسک، ترکیبی از هر سه نسبت، موفق‌تر از تک تک آنها عمل می کند.

نسبت ترینر
 جک ترینر اولین کسی بود که معیاری برای عملکرد پرتفوی بر مبنای ریسک و بازده معرفی کرد. هدف او یافتن یک معیار عملکرد جامع برای همه سرمایه‌گذاران است.  به نظر ترینر، ریسک دو مولفه دارد:
1- ریسک ناشی از نوسانات در بورس سهام
2- ریسک ناشی از نوسانات سهام و اوراق بهادار سرمایه‌گذار
وی مفهوم خط بازار سرمایه را معرفی کرد ، که رابطه بین بازده  پرتفوی و  بازده بازار را تعریف می کند.  شیب این خط ،  میزان حساسیت نوسان پرتفوی به نوسان کل  بازار است.  شیب این خط همان ضریب بتا ،ریسک سیستماتیک، است. هرچه شیب خط بیشتر باشد ، مبادله ریسک-بازده نیز بهتر خواهد بود.
نسبت ترینر، همچنین به عنوان نسبت پاداش به ریسک شناخته می شود.

در نسبت ترینر، صورت کسر “صرفه ریسک پرتفوی” و مخرج  ضریب بتا، ریسک سیستماتیک، است. مقدار حاصله ی نهایی، نشان دهنده “بازده پرتفوی بر واحد ریسک” است. هرچه نسبت ترینر بالاتر باشد ، عملکرد پرتفوی نیز بهتر خواهد بود. از آنجا که این معیار فقط از “ریسک سیستماتیک”  یا همان ضریب بتا استفاده می کند، فرض شده است که سرمایه گذار از قبل دارای یک سبد متنوع است و بنابراین، ریسک غیرسیستماتیک (ریسک تنوع پذیر) در نظر گرفته نمی شود. در نتیجه این معیار عملکرد، بیشتر برای سرمایه گذارانی که دارای سهام متنوع هستند  کاربرد دارد.

نسبت شارپ

نسبت شارپ تقریباً با نسبت ترینر یکسان است  با این تفاوت که  برای اندازه گیری ریسک به جای استفاده از “ضریب بتا (ریسک سیستماتیک)”، از “انحراف معیار استاندارد بازده پرتفوی” استفاده می شود.  شارپ این نسبت را به عنوان مکمل “مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای” ارائه کرد و از ریسک کل برای مقایسه پرتفوی با “خط بازار سرمایه” استفاده کرد. در حقیقت بهترین پرتفوی الزاماً پرتفوی با بالاترین بازده نیست بلکه یک پرتفوی برتر دارای مقدار بیشتری از “بازده مبتنی بر ریسک” است. بر خلاف نسبت ترینر ، نسبت شارپ پرتفوی را بر اساس نرخ بازده و متنوع سازی تدوین می کند. بنابراین ، نسبت شارپ برای پرتفوی های متنوع مناسب تر است، زیرا با دقت بیشتری  مجموعه ریسک های پرتفوی را در نظر می گیرد.

آلفای جنسن

مشابه آنچه در بخش ترینر و شارپ گفته شد، آلفای جنسن نیز با استفاده از “ارزش گذاری دارایی های سرمایه ای” محاسبه می شود. آلفای جنسن، “صرفه ریسک تولید شده” توسط یک پرتفوی را با  بازده مورد انتظار آن مقایسه می کند. آلفای جنسن میزان بازده پرتفوی را به نسبت ریسک سیستماتیک برآورد می کند. هرچه این نسبت بالاتر باشد ، بازده مبتنی بر ریسک هم بهتر خواهد بود. پرتفوی با صرفه ریسک مثبت، دارای آلفای مثبت خواهد بود. در حالی که پرتفوی با صرفه ریسک منفی، آلفای منفی خواهد داشت.

 

معیارهای عملکرد پرتفوی، عواملی کلیدی در تصمیم گیری برای سرمایه گذاری هستند. این ابزارها اطلاعات لازم را به سرمایه گذاران ارائه می دهند. به یاد داشته باشید ، بازده پرتفوی تنها یک روی سکه است. بدون ارزیابی “بازده مبتنی بر ریسک”، یک سرمایه گذار نمی تواند آینده دقیق سرمایه گذاری را تصویر کند. بدون چنین نگاهی نسبت به آینده ی سرمایه گذاری، احتمال خسارات جبران ناپذیر هر لحظه اصل سرمایه را تهدید می کند.

مفهوم ضریب بتا چیست؟

یکی از مهم‌ترین مفاهیم در تصمیم‌گیری سرمایه‌گذاری ریسک و بازده ضریب بتا می‌باشد. هر سهم یا پرتفوی از سهام اگر در فاصله خاص از زمان خریداری، نگهداری و فروخته شود بازده خاصی نیز نصیب دارنده می‌نماید. این بازدهی شامل تغییر قیمت و منابع حاصل از مالکیت است. همیشه در تصمیم‌گیری‌های مالی وجود معیار اندازه‌گیری ریسک مفید است. در نخستین سال‌های ۱۹۰۰ تحلیلگران برای ارزیابی یا تعیین ریسک اوراق بهادار به ترازنامه توجه می‌کردند، یعنی هر چه قدر میزان وام یا بدهی‌های یک شرکت بیشتر باشد ریسک سهام شرکت را بیشتر تخمین می‌زنند. در سال ۱۹۶۲ پژوهشگران میزان ریسک را برحسب حاشیه ایمنی تعریف و محاسبه می‌کردند. این حاشیه ایمنی بر اساس صورت‌های مالی به دست نمی‌آمد، بلکه بر اساس تفاوت قیمت بازار و ارزش واقعی اوراق بهادار تعیین می‌شد. امروزه اکثر پژوهشگران ریسک سرمایه‌گذاری را با انحراف معیار نرخ بازده مرتبط می‌دانند، یعنی هر چه قدر بازده سرمایه‌گذاری بیشتر تغییر کند سرمایه‌گذاری مزبور ریسک بیشتری خواهد داشت. پیش از ادامه مطلب اشاره کوتاهی بر انواع ریسک خواهیم داشت. منابع ریسک که باعث تغییر و پراکندگی در بازده می‌شود به دودسته کلی تقسیم می‌کنند:

ریسک غیرسیستماتیک (قابل‌اجتناب)

ضریب بتا چیست؟

به قسمتی از ریسک مجموعه سهم گفته می‌شود که می‌توان آن را از طریق تنوع‌بخشی (افزایش تنوع سهام مجموعه) کاهش داد. این ریسک آن بخش از کل ریسک مجموعه سهام را که مختص به یک شرکت یا صنعت خاص است، نشان می‌دهد. برخی از عوامل ایجادکننده این ریسک شامل کالاها و خدمات تولیدی شرکت یا صنعت، نوع مدیریت، اقدامات رقبا و ساختار هزینه‌های شرکت است. بنابراین این نوع ریسک قابل‌کنترل است.

ریسک سیستماتیک (غیر قابل‌اجتناب)

بخشی از ریسک است که نمی‌توان آن را از طریق تنوع‌بخشی کاهش داد. ازجمله این عوامل می‌توان تحولات سیاسی و اقتصادی، چرخه‌های تجاری، تورم و بیکاری را نام برد. بنابراین، این نوع ریسک غیر قابل‌کنترل است. وقتی یک سرمایه‌گذار می‌خواهد درباره خرید یک نوع سهم یا اوراق قرضه تصمیم بگیرد می‌تواند از انحراف معیار بازده سال‌های گذشته به عنوان معیار ریسک استفاده کند. معیار مناسب برای ریسک یک دارایی منفرد، سنجش حرکت هم‌زمان آن با پرتقوی بازار است. این حرکت با کوواریانس دارایی منفرد بیان می‌شود و قابل استناد به نوسان پذیری پرتفوی کل بازار است. علاوه بر این هر دارایی منفرد، واریانسی دارد که به پرتفوی بازار غیر مرتبط است (واریانس غیر سیستماتیک) که به جنبه‌های منحصر به فرد دارایی برمی‌گردد. واریانس غیرسیستماتیک معمولاً کم‌اهمیت در نظر گرفته می‌شود زیرا با تشکیل یک پرتفوی بزرگ و متنوع قابل‌حذف است. بنابراین صرف ریسک برای یک دارایی منفرد تابعی از ریسک سیستماتیک دارایی با پرتقوى کل بازار دارایی‌های ریسک‌دار است، به معیار ریسک سیستماتیک بتا (β) می‌گویند. ضریب بتا (Beta coefficient) به طور مقدماتی توسط شارپ به عنوان انحراف دوره در تابع رگرسیون خطی ساده جایی که نرخ بازده در شاخص بازار متغیر مستقل بوده و نرخ بازده اوراق بهادار متغیر وابسته است، تعریف می‌شود. زمانی که انتظار رشد شاخص سهام بازار وجود داشته باشد سرمایه‌گذاران سهام‌هایی با بتای بالاتر را انتخاب می‌کنند و در شرایط کاهش شاخص بازار به انتخاب سهم‌هایی با بتای پایین‌تر دست می‌زنند.

درواقع بتا معیار اندازه‌گیری ریسک سیستماتیک یک اوراق بهادار است که به عنوان قسمتی از ریسک کلی نمی‌توان آن را از طریق ایجاد تنوع کاهش داد یا از بین برد. بتا معیار نسبی ریسک یک سهم با توجه به پرتفوی بازار تمامی سهام‌ها است. برای محاسبه (β) از شاخص قیمت بورس سهام استفاده می‌کنند. ضریب بتا برای یک سهم بخصوص، به این صورت تعیین خواهد شد که ریسک سیستماتیک آن سهم را با ریسک سیستماتیک متعلق به شاخص بورس سهام مقایسه می‌کنند. به طور کلی میزان همسویی بازده یک سهم نسبت به بازار کل (شاخص کل) را با ضریب بتا می‌سنجند. بتای مثبت نشانه همسویی با بازار، بتای منفی نشانه واگرایی با بازار و بتای صفر نشانه عملکرد خنثی (عدم تاثیرپذیری) سهم نسبت به بازار (شاخص) است. در ضریب بتا عدد یک را به عنوان مبنا قرار می‌دهیم. به عنوان مثال اگر بگوییم ضریب بتای سهمی نسبت به شاخص عدد ۱٫۵می‌باشد یعنی اینکه هر مقداری که شاخص رشد یا نزول داشته باشد سهم موردنظر ما ۵۰ درصد بیشتر رشد یا نزول می‌کند. مثلاً اگر شاخص ۱۰ درصد رشد نماید سهم موردنظر به میزان ۱۵ درصد رشد می‌نماید. یعنی ۵۰ درصد بیشتر. همچنین اگر بتای سهمی ۲ باشد یعنی به میزان دو برابری شاخص بازدهی دارد یا به عبارتی اگر شاخص ۲۰ درصد رشد نماید آن سهم ۴۰ درصد رشد می‌کند و برعکس. یعنی سهم دارای این ضریب بتا حالتی تهاجمی دارد. در مورد سهام تدافعی نیز ضریب بتا کوچک‌تر از یک و مثبت می‌باشد. مثلاً اگر ضریب بتای سهمی ۰٫۵ باشد یعنی اینکه اگر شاخص ۱۰ درصد رشد یا نزول داشته باشد آنگاه سهم موردنظر ما به میزان ۵ درصد رشد یا نزول خواهد داشت یا به اصطلاح کم ریسک و کند حرکت می‌کند. در حالت خنثی نیز یعنی بتای آن سهم برابر صفر باشد یعنی اصلاً روند شاخص هیچ دخالتی درروند آن سهم ندارد. چه شاخص مثبت باشد چه منفی، آن سهم رفتار منحصر به فرد خود را دارد. اگر بتای سهمی منفی باشد یعنی دقیقاً رفتاری عکس با رفتار کلی شاخص و بازار دارد. درنتیجه دامنه نوسانات ضریب بتا می‌تواند +∞ تا -∞ تغییر نماید که علامت + به معنای تغییرات مستقیم و علامت  نیز به معنای نوسانات معکوس خواهد بود.

بازده بدون ریسک (Rf)

حداقل بازدهی است که سرمایه‌گذار بدون قبول هیچ‌گونه ریسکی می‌تواند کسب نماید، حال با توجه به اینکه خرید سهم برای سرمایه‌گذار دارای ریسک است لذا نرخ بازده مورد انتظار از سهم (Ri) به خاطر ریسک موردنظر، نسبت به نرخ بازده بدون ریسک افزایش می‌یابد که به تفاوت آن دو صرف ریسک دارایی می‌گویند. با توجه به این توضیحات به تفاوت بازده مورد انتظار بازار (Rm) و نرخ بازده بدون ریسک (Rf)، صرف ریسک بازار گفته می‌شود. لذا می‌توان در تعریف بتا رابطه زیر را استخراج نمود:

ضریب بتا

فرمول ضریب بتا از نگاه آمار

کوواریانس بیانگر نحوه ارتباط دودسته داده باهم می‌باشد، به طوری که در صورتی که داده‌ها دارای رابطه معکوس با یکدیگر باشند، مقدار کوواریانس آن‌ها منفی بوده، اگر داده‌ها از هم مستقل باشند مقدار آن صفر و اگر دارای ارتباط مستقیم باشند، کوواریانس مثبت خواهند داشت. بتای سهم به صورت کوواریانس بین بازدهی سهام و بازدهی بازار تقسیم‌بر واریانس بازدهی بازار محاسبه می‌گردد که به شرح فرمول زیر است:

ضریب بتا چیست؟

همواره بتای کل بازار برابر ۱ می‌باشد چراکه کوواریانس کل بازار با خودش تقسیم‌بر واریانس بازار برابر ۱ خواهد بود و در سایر اجزای بازار بزرگ و یا کوچک شدن این ضریب نشان از نوسان پذیری مثبت و یا حتی معکوس سهم موردنظر با بازار خواهد بود. به تعبیری هرچه ضریب بتای یک سهم بزرگ‌تر باشد، حکایت از ریسک بیشتر در قیاس با بازار و بالطبع انتظار بازده بیشتر از آن می‌باشد.

نتیجه

درنتیجه با توجه به مفهوم اصلی ضریب بتا و انواع ریسک اشاره‌شده در متن، می‌توان گفت، ضریب بتا بیان می‌کند که اگر بازده پرتفوی بازار یک درصد تغییر کند، بازده سهم به چه میزان تغییر خواهد کرد. با این توضیح رابطه بتا به صورت زیر خواهد بود:

اگر بیشتر از یک باشد، ریسک سیستماتیک سهم بیشتر از ریسک سیستماتیک بازار خواهد بود. بنابراین تغییرات بازدهی سهم بیشتر از تغییرات بازده بازار و درنتیجه بازده مورد انتظار از سهم  بیشتر از بازده مورد انتظار از بازار خواهد بود. این نوع سهام، به سهام “تهاجمی” شهرت داشته و در زمان رونق بازار جهت سرمایه‌گذاری مناسب‌اند، چراکه در زمان رونق رشد بیشتری از شاخص بازار را ثبت می‌کنند. اگر β برابر یک باشد، ریسک سیستماتیک سهم با ریسک سیستماتیک بازار برابر خواهد بود. بنابراین تغییرات بازدهی سهم با تغییرات بازدهی بازار برابر و درنتیجه بازده مورد انتظار از سهم برابر بازه مورد انتظار از بازار خواهد بود و اگر β کمتر از یک  باشد، ریسک سیستماتیک سهم از ریسک سیستماتیک بازار کمتر خواهد بود. بنابراین تغییرات بازدهی سهم کمتر از تغییرات بازدهی بازار و درنتیجه بازده مورد انتظار از سهم کمتر از بازده مورد انتظار از بازار خواهد بود. این نوع سهام، به سهام “تدافعی” شهرت داشته و در زمان رکود بازار جهت سرمایه‌گذاری مناسب می‌باشند. چون در صورت کاهش شاخص بازار، این سهم کندتر از شاخص بازار کاهش پیدا می‌کند و سرمایه‌گذار متحمل زیان کمتری می‌گردد. در انتها باید توجه داشت که ضریب بتا به هیچ‌وجه به تنهایی دلیل ارزندگی یا عدم ارزندگی یک سهم نیست، بلکه تنها ابزاری جهت شناخت بهتر روند حرکتی سهم در مقایسه با شاخص بورس می‌باشد

برگرفته از: وبسایت خانه سرمایه

درباره ارزش خالص دارایی

Net Asset Value یا ارزش خالص دارایی یک شرکت سرمایه‌گذاری حاصل تفاضل دارایی‌ها منهای کل بدهی‌های آن است. به عبارت روشن‌تر، NAV در یک شرکت سرمایه‌گذاری از طریق کسر بدهی از ارزش روز کل پرتفوی به‌دست می‌آید. برای محاسبه NAV روش‌های مختلفی وجود دارد. اما نکته مهم آنکه می‌توان در پایان معاملات هر روز برای شرکت‌های سرمایه‌گذاری NAV را محاسبه کرد.

روش‌های محاسبه ارزش خالص دارایی عبارتند از:

روش اول:

NAV= ارزش افزوده دارایی‌های غیر جاری + سرمایه در گردش خالص + ارزش افزوده سرمایه‌گذاری‌ها

که ارزش افزوده سرمایه‌گذاری‌ها برابر با ارزش روز سرمایه‌گذاری منهای بهای تمام شده سرمایه‌گذاری‌ها است.

سرمایه در گردش خالص نیز عبارت است از: دارایی‌های جاری منهای بدهی‌های جاری و همچنین ارزش افزوده دارایی‌های غیر جاری از تفریق ارزش روز دارایی‌های غیر جاری و بهای تمام شده دارایی غیر جاری به دست می‌آید.

روش دوم:

در این روش ارزش خالص دارایی‌ها برابر است با مجموع ارزش روز دارایی‌های

جاری + ارزش روز سرمایه‌گذاری‌ها + ارزش روز دارایی‌های غیر جاری منهای ارزش روز بدهی‌های شرکت.

روش سوم:

ارزش افزوده سرمایه‌گذاری‌ها به علاوه بهای تمام شده حقوق صاحبان سهام، ارزش خالص دارایی را نتیجه خواهد داد. روشی که در ایران در محاسبه NAV مرسوم است.

در حقیقت خالص ارزش دارایی بدین معنا است که سهام موجود در پرتفوی این شرکت‌ها دارای چه میزان ارزش می‌باشد و به هر سهم چه ارزشی از بابت پرتفوی شرکت تعلق می‌گیرد.

با این آشنایی مختصر از مفهوم NAV این سوال مطرح است که تا چه اندازه ارزش واقعی سهام شرکت‌های سرمایه‌گذاری را می‌توان با محاسبه NAV برای هر سهم به دست آورد؟ با توجه به ساختار فعالیت شرکت‌های سرمایه‌گذاری در ایران که به عبارتی از اهداف اصلی شرکت‌های سرمایه‌گذاری فاصله دارند و همچنین نحوه محاسبه NAV در ایران نمی توان پاسخ روشنی برای هر سهم به دست آورد.

الف) شرکت‌های سرمایه‌گذاری در ایران غالبا فعالیت ترکیبی دارند، بدین معنی که علاوه بر مدیریت سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار اقدام به کنترل و مدیریت سایر شرکت‌ها (هلدینگ) می‌نمایند. عملیات هلدینگی موجب پیچیدگی و ابهام در محاسبه NAV هر سهم می‌گردد که تعداد این شرکت‌ها در بین شرکت‌های سرمایه‌گذاری ما کم نیست.

ب) شرکت‌های سرمایه‌گذاری بورسی ایران از نوع سرمایه ثابت هستند و سرمایه این شرکت‌ها به دلایل مختلف بلوکه شده است. به عنوان مثال شرکت سرمایه‌گذاری بانک ملی ۴۴درصد سهام شرکت ایران پوپلین را دارد که این شرکت به سادگی نمی‌تواند سرمایه خود را از این شرکت زیان‌ده آزاد کند. در غالب کشور‌ها برای چنین شرکت‌هایی NAV محاسبه نمی‌شود. در خصوص این شرکت این نکته را نیز می‌توان اضافه نمود که طی سه ماه اخیر هیچ تغییری در پرتفوی سرمایه‌گذاری خود نداده است.

ج) برخی از شرکت‌های سرمایه‌گذاری بورسی موجود علاوه بر فعالیت‌های سرمایه‌گذاری درگیر فعالیت‌های تولیدی و خدماتی هستند. سرمایه‌گذاری ملی ایران در حال حاضر با فعالیت شرکت‌های کارگزاری اقدام به فعالیت‌های خدمات مالی نموده است. مسلم است NAV هر سهم چنین شرکت‌هایی فاقد محتوی علمی و عملی است.

د) اکثر شرکت‌های سرمایه‌گذاری بورسی دارای پرتفوی غیر بورسی هستند و در برخی از شرکت‌ها حجم عظیمی از سرمایه‌گذاری‌ها را شکل می‌دهند. به عنوان مثال حجم سرمایه‌گذاری‌های غیر بورسی شرکت سرمایه‌گذاری صندوق بازنشستگی دو برابر سرمایه‌گذاری در شرکت‌های بورسی است. همچنین در شرکت‌های سرمایه‌گذاری البرز نزدیک به ۲۰درصد سرمایه‌گذاری‌ها در شرکت خارج از بورس صورت گرفته است. از آنجا که قیمت‌گذاری شرکت‌های خارج از بورس با دشواری‌ها و ابهام متعددی روبه‌رو است، لذا محاسبه NAV این شرکت‌ها با ملاحظات خاص و به دور از واقعیت‌ها است.

ه) شرکت‌های سرمایه‌گذاری به طورعمده از حجم بالای اموال و دارایی‌های غیرسرمایه‌گذاری بهره می‌برند. این در حالی است که در محاسبه NAV هر سهم فرض بر آن است که شرکت‌های اینگونه دارایی‌های با اهمیتی نداشته باشند، لذا محاسبه NAV را دچار خدشه می‌کند.

برگرفته از: سایت دنیای اقتصاد

سود مرکب چیست؟

بازده مرکب نرخ بازدهی است که نشان دهنده اثر تجمعی سود و زیان ناشی از اصل سرمایه طی یک دوره زمانی معین است. بازده مرکب میزان عملکرد سرمایه گذاری را به مراتب دقیق تر از میانگین بازده منعکس می کند. زیرا در محاسبه میانگین بازده دوره های ترکیب سود لحاظ نمی شوند و از این رو معیار  مناسبی برای بازده واقعی سرمایه گذار نیست.

در این مورد اینجا بیشتر بخوانید.

ارزش دفتری چیست؟

تعاریف مختلفی برای ارزش دفتری وجود دارید که ما آن‌ها را در سه دسته قرار می‌دهیم:

  1. ارزشی که یک دارایی در ترازنامه بر اساس آن ارزش ثبت می‌شود. برای محاسبه ارزش دفتـری دارایی ها، باید استهلاک انباشته شده را از هزینه دارایی کسر کرد.
  2. ارزش خالص دارایی یک شرکت که پس از کسر دارایی های نامشهود (ثبت اختراع، سرقفلی) و بدهی های شرکت از کل دارایی های آن به دست می‌آید.
  3. مبلغ سپرده اولیه برای یک سرمایه گذاری. این عدد ممکن است به‌صورت خالص یا به‌صورت ناخالص و شامل هزینه هایی همچون هزینه معامله، مالیات فروش، هزینه خدمات و غیره باشد.

ارزش دفتـری ممکن است با عنوان “خالص ارزش دفتری (NBV)” هم شناخته ‌شود. ارزش دفتـری ارزش حسابداری یک شرکت است که سه استفاده اصلی دارد:

  1. کل دارایی های شرکت است که سهامداران به‌صورت نظری در صورت منحل شدن شرکت دریافت می‌کنند.
  2. با مقایسه ارزش دفتری و ارزش بازار شرکت، می‌توان استنباط کرد که آیا یک سهم کمتر از واقع قیمت گذاری شده یا بیشتر.
  3. در امور مالی شخصی، ارزش دفتـری یک سرمایه گذاری قیمتی است که برای سرمایه گذاری در اوراق بهادار پرداخت می‌شود. وقتی سهام به فروش می‌رسد و قیمت فروشِ کمتر از ارزش دفتـری باشد، دارایی یا اوراق بهادار با زیان فروخته شده است.                                                                                        برگرفته از: سایت مدیر مالی
Newer posts »